جدول جو
جدول جو

معنی تازه جنگ - جستجوی لغت در جدول جو

تازه جنگ
(زَ / زِ جَ)
آنکه بتازگی در جنگ درآمده است. جنگ ندیده. جنگ ناآزموده:
ای خدا شد بر جوانم کار تنگ
دشمنان خونخوار واکبر تازه جنگ.
(از شبیه شهادت علی اکبر)
لغت نامه دهخدا
تازه جنگ
آنکه بتازگی بجنگ در آمده جنگ ناآزموده
تصویری از تازه جنگ
تصویر تازه جنگ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ / زِبَ)
تر. خرم. پرطراوت. جوان:
بسان درختی بود تازه برگ
دل از کین شاهان نترسد ز مرگ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ جَ)
کسی که برای هر چیز جزئی و بیقدری با مردم پرخاش کند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) :
میکندفتنه ها عیان آن شوخ
خانه جنگ است چون کمان آن شوخ.
آرزو (از آنندراج).
، ستیزه جو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(جَ جَ)
قصبه ای است در هندوستان و در 45هزارگزی جنوب لاهور واقع است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(زِ جَ)
سلاح. (دهار) (ترجمان القرآن) ، عدّت. (دهار). رجوع به ساز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تازه برگ
تصویر تازه برگ
برگ تازه (درخت)، تر خرم پر طراوت جوان
فرهنگ لغت هوشیار
نوجو، نوگرا
متضاد: کهنه گرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صخره، صخره ی کوهستان
فرهنگ گویش مازندرانی